روزِ بیست و پنجم- ۹ مهر ۱۳۹۴
جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۵۰ ق.ظ
کمی مشکوکم به خودم. در بعضی موارد منافع شخصیم را به منافع جمع برتر میدانم. البته سعی میکنم که جمع هم ضرر نکند؛ یعنی تلاشم این است که خودم به خواستهام برسم و جمع هم متضرر نشود. باید جلسهی دوفوریتی بگذارم با حضورت حضرات وجدان و اعتقاداتم و هرچه سریعتر دربارهی این موضوع با خودم به جمعبندی برسم. من باید آدم خوبی باشم، خودخواه و بدجنس نباشم.
باید جرأت کنم و از این سکوت خارج شوم. باید برنامههایم را از ذهنم بکشم بیرون و توضیحشان بدهم تا از این تعقیب و گریز و خودخوریهای ”حالا چهکار کنم؟” خلاص شوم. بالأخره شرایطیست که مجبورم فعلن با آن زندگی کنم و انتخاب راه کمتنشتر، منطقیتر است.
روزِ خوبی بود. از ظهر تا شبش به مهمانی و خوشگذرانی گذشت. هنوز مهمانیدهندهی حرفهای در حد یک خانم خانهی تمامعیار نیستم؛ باید باشم! باید با برنامهتر زندگی کنم.
+ نگران بودجهی ماهیانهام هستم.
+ خیلی وقت است که نگاه دیندارانه به مباحث دینی ندارم، اما هیچ تغییری هم در ایدوئولوژیهایی که پذیرفته بودمشان رخ نداده؛ بس که همهچیز درست است به دید من. چه خوب!
۹ مهر ۱۳۹۴
باید جرأت کنم و از این سکوت خارج شوم. باید برنامههایم را از ذهنم بکشم بیرون و توضیحشان بدهم تا از این تعقیب و گریز و خودخوریهای ”حالا چهکار کنم؟” خلاص شوم. بالأخره شرایطیست که مجبورم فعلن با آن زندگی کنم و انتخاب راه کمتنشتر، منطقیتر است.
روزِ خوبی بود. از ظهر تا شبش به مهمانی و خوشگذرانی گذشت. هنوز مهمانیدهندهی حرفهای در حد یک خانم خانهی تمامعیار نیستم؛ باید باشم! باید با برنامهتر زندگی کنم.
+ نگران بودجهی ماهیانهام هستم.
+ خیلی وقت است که نگاه دیندارانه به مباحث دینی ندارم، اما هیچ تغییری هم در ایدوئولوژیهایی که پذیرفته بودمشان رخ نداده؛ بس که همهچیز درست است به دید من. چه خوب!
۹ مهر ۱۳۹۴
۹۴/۰۷/۱۰