نزدیکِ شاپرک

حال من خوب است اما با تو به‌تر می‌شوم... :)

نزدیکِ شاپرک

حال من خوب است اما با تو به‌تر می‌شوم... :)

نزدیکِ شاپرک

دور باش
اما نزدیک
که من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم...

_ ناشناس

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

۲ مطلب با موضوع «عاشقانه‌های آرام» ثبت شده است

نشسته‌ام روی مبلِ پشت به در و پاهایم را گذاشته‌ام روی هم، روی میز عسلی. صفحه‌ی سی‌و‌هفتم داستان را ورق می‌زنم و یک دسته از موهایم را دور انگشت‌م می‌پیچم. می‌پرسی ”چای می‌خوری؟”.
آتش‌بس است. وسط عصبانیت ساکت شده‌ام و نشسته‌ام پشت به تو و هر دویمان فهمیده‌ایم که به‌تر است سکوت کنیم. نگاه‌ت می‌کنم و هیچ نمی‌گویم که یعنی تا منتفی نشدنِ کاملِ ماجرا، هیچ حرفِ بی‌ربطی زده نمی‌شود! می‌دانی حرف نمی‌زنم و حرف می‌زنی، می‌دانی چای نمی‌خورم و دو تا می‌ریزی.
با خودم فکر می‌کنم ”هنوز همان بی‌رحمِ زبان‌نفهمی‌ست که باز هم نمی‌خواهد بفهمد…”، که می‌نشینی کنارم. داستان را می‌بندی و دسته‌ی موهایم را می‌پیچی دور انگشت خودت و منتظر خیره می‌شوم به چشم‌هایت. لب‌خند می‌زنی و توضیح می‌دهی. آب می‌ریزی روی آتش. می‌پرسی ”سؤالی هست؟”. می‌پرسم و می‌پرسم و تمام می‌شود. لب‌خند می‌زنم و محکم فشارم می‌دهی و آرام توی گوش‌م می‌گویی ”خوب شد که طاقت اوردی. تا همیشه خوب‌ه. این‌قد نترس، دیگه می‌دونم که نباید اذیت‌ت کنم. خوب شد که هنوز همون‌جورم برات. پس چرا می‌ترسی؟!”
من، منِ خوش‌بخت، چه خوب شد که طاقت آوردم… و چه طول می‌کشد تا باور کنم دیگر همه‌چیز همیشگی خوب می‌ماند…


+ کاش بودی تو این هوا…
+ کاش طاقت بیارم…
*عنوان: فریدون آسرایی/ آلبوم خاطرات گم‌شده/ طاقت بیار
شاپرک
۲۲ شهریور ۹۴ ، ۱۸:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روی رنگ چشم‌هایتان کار کنید که وقتی مهربان‌ید، تیره‌تر باشند! یک عطر ثابت بزنید. تکیه‌کلام داشته‌باشید. آهنگ‌های دل‌خواه‌تان را با صدای بلند پخش کنید و زیر لب بخوانید. سر یک ساعت همیشگی برسید. کارهایی بکنید که هیچ‌کس نمی‌کند و کارهایی که همه می‌کنند را سر وقت خاصی انجام بدهید.
همه را به خودتان عادت بدهید. شاید هیچ‌کس حواس‌ش به شما نباشد! شاید هیچ‌کس به شما عادت نکند و برای همه عادی بشوید. ولی بالأخره یک نفر منتظر می‌شود که سر ساعت همیشگی‌تان برسید و اگر نرسید نگران شود. عادت می‌کند که خیال‌ش راحت باشد از این‌که سر ساعت همیشگی‌تان بیدار می‌شوید. یاد می‌گیرد مراقب‌تان باشد و قرص‌هایتان را سر ساعت می‌گذارد جلوی‌ دست‌تان…
روزهای بعد عادت کرده که آهنگ‌هایتان را زمزمه کند. شبیه شما حرف بزند و بنویسد. عادت کرده بوی عطرتان را نفس بکشد. چشم‌های همه‌ی مهربانی‌ها را تیره‌تر تصور کند. وقتی باید برسید و نمی‌رسید عصبی شود. وقتی باید برسید و می‌رسید چای دم کند. پیر که شُدید، برای بچه‌ها از عادت‌هایتان قصه بسازد!

شاپرک
۱۲ بهمن ۹۳ ، ۲۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر