عادت
روی رنگ چشمهایتان کار کنید که وقتی مهربانید، تیرهتر باشند! یک عطر ثابت بزنید. تکیهکلام داشتهباشید. آهنگهای دلخواهتان را با صدای بلند پخش کنید و زیر لب بخوانید. سر یک ساعت همیشگی برسید. کارهایی بکنید که هیچکس نمیکند و کارهایی که همه میکنند را سر وقت خاصی انجام بدهید.
همه را به خودتان عادت بدهید. شاید هیچکس حواسش به شما نباشد! شاید هیچکس به شما عادت نکند و برای همه عادی بشوید. ولی بالأخره یک نفر منتظر میشود که سر ساعت همیشگیتان برسید و اگر نرسید نگران شود. عادت میکند که خیالش راحت باشد از اینکه سر ساعت همیشگیتان بیدار میشوید. یاد میگیرد مراقبتان باشد و قرصهایتان را سر ساعت میگذارد جلوی دستتان…
روزهای بعد عادت کرده که آهنگهایتان را زمزمه کند. شبیه شما حرف بزند و بنویسد. عادت کرده بوی عطرتان را نفس بکشد. چشمهای همهی مهربانیها را تیرهتر تصور کند. وقتی باید برسید و نمیرسید عصبی شود. وقتی باید برسید و میرسید چای دم کند. پیر که شُدید، برای بچهها از عادتهایتان قصه بسازد!
به دنیای مجازی چی عادت کنیم؟
ب دوستیاش چی؟