نزدیکِ شاپرک

حال من خوب است اما با تو به‌تر می‌شوم... :)

نزدیکِ شاپرک

حال من خوب است اما با تو به‌تر می‌شوم... :)

نزدیکِ شاپرک

دور باش
اما نزدیک
که من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم...

_ ناشناس

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

روزِ یکم

دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ب.ظ

باید می‌خوابیدم. فشارم رفته بود بالا و سنگینی دستِ چپ‌م هنوز ادامه داشت. طبق معمولِ اکثر روزهای این 8 ماهِ اخیر توی سرم دعوا بود و دل‌شکستگی و ندانستن. باید می‌خوابیدم و اصلن مهم نبود که قرار بوده امروز روزِ اولِ صبوری باشد! یک نگاه‌م به چراغِ الکی‌روشنِ اتاق بود و یک نگاه‌م به گوشی که باید سایلنت می‌شد؛ کنترلِ مصرف انرژی غلبه کرد و هنوز چراغ خاموش نشده بود که صدای گوشی بلند شد.

برگشتم به همین روزهای پارسال. تنش، استرس، فشار، ترس، گریه، تب، تنگی نفس، بیمارستان... یک عالمه گره افتاد به جان کلافِ زندگی‌مان و یک عالمه آجر از دیوارها ریخت تا امروز آدمِ جدیدی توی زندگی‌ام باشد، از همان آدم‌های سرِ بزنگاه!

سرِ بزنگاهِ فروریختن‌م پیغام داد که یک مرحله رفته‌ایم جلو، یک مرحله بخند! گریه کردم از شوق، خواب از سرم پرید. گفت "صبر" و منِ بی‌قرارِ همیشه عجول، حالا دیگر کوتاه آمده‌ام؛ دل نهاده‌ام به صبوری که جز این چاره ندارم!

پا شدم، لب‌خند زدم و قرار گذاشتم که تا آخرِ تصمیمِ بزرگِ بیست‌سالگی‌ام هرروز محکم‌تر از قبل باشم. این دنیا سر سازگاری ندارد انگار...

 

+پی‌نوشت 1: ممنون‌م به‌خاطر تنها پیامِ خصوصیِ این‌جا. می‌نویسم :)

+پی‌نوشت 2: وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ (چون بندگان من در باره من از تو بپرسند، بگو که من نزدیکم...) قرآن_بقره_186

۹۴/۰۶/۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
شاپرک

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی